جستجو
فارسی
 

خاطرات استاد، قسمت ۱ از ۴

جزئیات
بیشتر بخوانید
هرروز، ما باربیکیو داشتیم. از جنگل، چوب خشک جمع میکردیم، ارزان، مجانی، بنابراین مشکلی نبود. و آواز میخواندیم و تئاتر بازی میکردیم. لوازم آرایشی نداشتیم، پس از ذغال استفاده میکردیم، از ذغالی که آشپزی میکردیم وانواع آرایشهای مختلف را روی صورت میکردیم. و آنها گلهای و برگها را به هم می بافتند، و تاج هایی درست میکردند، یا وسایل تئاتری و نقش بازی میکردند. ما خیلی می خندیدیم! در آنزمان خیلی خوب بود.

دانلود عکس   

بیشتر تماشا کنید
همه قسمت‌ها (1/4)
1
میان استاد و شاگردان
2023-04-06
4936 نظرات
2
میان استاد و شاگردان
2023-04-07
3742 نظرات
3
میان استاد و شاگردان
2023-04-08
3396 نظرات
4
میان استاد و شاگردان
2023-04-09
3468 نظرات