جستجو
فارسی
 

با کامیابی زندگی کنید قسمت ۴ از ۶

جزئیات
بیشتر بخوانید
و وقتی از ماشین پیاده شدم و به سمت فرودگاه رفتم، یک نفر به سمتم آمد و گفت: "اوه، اعلیحضرت، نخست وزیر اول اینجاست. می ‌خواهید او را ببینید؟" گفتم: "چرا؟" اما او گفت: "اوه بله، او الان اینجاست." گفتم: "خب، وقت ندارم." او گفت: "اوه، او نزیک هواپیماست!" چون آمده بود تا یکنفر را بدرقه کند. خب، در اینصورت، نمی توانستم او را نبینم. پس گفتم: "باشه، اما وقت ندارم. فقط یک سلامی میکنم." او خیلی مهربان بود، با من دست داد، "سلام" و احوالپرسی کرد و بعد من به سمت هواپیما رفتم. اما قبل از اینکه سوار شوم، او گفت: "همسرم در هواپیمای شماست."

دانلود عکس   

بیشتر تماشا کنید
همه قسمت‌ها  (4/6)
1
2024-03-16
4290 نظرات
2
2024-03-17
3278 نظرات
3
2024-03-18
3276 نظرات
4
2024-03-19
2982 نظرات
5
2024-03-20
2743 نظرات
6
2024-03-21
2658 نظرات